تبلیغ نویسی

تکنیک تبلیغ نویسی

۳ تکنیک تبلیغ نویسی
که مخاطب را مجبور به خواندن ادامه مطلب می‌کند
!

چه زمانی که تبلیغی را می‌نویسی و یا چه زمانی که مطلبی را در سایت و پیجت منتشر می‌کنی زمانی موفق خواهی بود که مخاطب تا انتهای مطلب را بخواند. این در صورتی است اکثر افراد در این کار ناموفق هستند و در بسیاری از موارد مخاطبان حتی یک خط را نیز کامل نمی‌خوانند.

خب طبیعی است اگر مطالب سایت و پیجت یا تبلیغت خوانده نشوند یک بازنده محسوب خواهی شد و سایت و پیجت نیز تبدیل به یک خانه‌ی متروکه می‌شود.

داستان فقط به خواندن مطلب نیز ختم نمی‌شود بلکه کمی کار سخت‌تر از این هم می‌شود. بگذار نقل و قولی از دیوید اگیلوی کنم:

“زمانی که تبلیغی را می‌نویسم، دوست ندارم بعد از خواندن آن کسی بگوید چقدر خلاقانه نوشتم یا چقدر باهوشم؛ تنهای چیزی که می‌خواهم این است که بگوید چه محصول فوق‌العاده‌ای! همین‌الان می‌خواهم بخرمش!”

نه‌تنها خواندن کل مطلب مهم است بلکه از آن مهم‌تر این است که در انتهای مطلب، مخاطبان چیزی را از تو بخرند. این خریدن لزوما خرید محصول نیست گاهی اوقات ما در قالب متنمان هویت برند، احساسات، اعتبار و… به مخاطب می‌فروشیم. بگذار با نوشتن چند کلمه این موضوع را به تو نشان دهم.

ای کاش مجبور نبودم برای سرویس دوره‌ای این‌همه راه را تا کیلومتر ۱۳ جاده مخصوص بروم!
ماشین چیست؟
BMW

درسته. چون در کیلومتر ۱۳ جاده  مخصوص، پرشیا خودرو نمایندگی بی‌ام‌دابلیو است. من در این جمله هیچ اشاره‌ای به ماشین نکردم اما به‌طور غیرمستقیم فهماندم ماشین چیست و در کنار آن نشان دادم سطح زندگی مالی در چه حدی است و حتی چه لباسی می‌پوشد و یا…

و نکته جالب این جمله اینجاست که اگر فقط یکی دو کیلومتر این عدد تغییر کند کلا همه‌چیز بلعکس می‌شود چون به نمایندگی‌های ایران‌خودرو می‌رسید. دقیقا تفاوت درآمد یک میلیون در روز یا ماه است!

خب شاید نوشتن متن‌هایی که بتواند مخاطبت را جذب کند کمی برایت سخت باشد پس به همین خاطر می‌خواهم با استفاده از ۳ تکنیک تبلیغ نویسی این موضوع را کامل یاد بدهم:

۱- داستان‌نویسی زنده

زمانی که در متن از داستان استفاده می‌کنی روی علاقه‌مندی و کشش ذهنی مخاطب برای خواندن ادامه مطلب بشدت تاثیر می‌گذاری. اگر می‌خواهی داستان فوق‌العاده‌ای را تعریف کنی بهتر است آن را به‌صورت زنده تعریف کنی. منظورم از اینکه زنده تعریف کنی این است که پر از احساسات و جزییات باشد طوری که مخاطب بتواند خود را در آن لحظه تصور کند. اگر می‌خواهی بهتر متوجه منظورم شوی پیشنهاد می‌کنم کتاب کوری را بخوانی. کتابی که می‌توانی در آن برای روزها تجربه زندگی در محیط کورها را به دست بیاوری.

۲- ولوم را آرام آرام تا آخرین حد زیاد کن

شاید از خیلی‌ها شنیده باشی که همیشه با شور و هیجان مطلب بنویس. طوری که این شور و هیجان از لابه‌لای نوشته‌هایت به‌صورت مخاطب بکوبد یا مانند گوینده رادیو صبحگاهی بی‌خبر از اتفاقات روز طوری صبح بخیر بگو که راننده تاکسی به مسافرانش بگوید این طرف اول صبحی چی میزنه؟!

چند وقت پیش به‌طور اتفاقی در آپارات شخصی را دیدم که آموزش فن بیان می‌داد (نمی‌دانم ویدیو مال الآن بود یا چند سال پیش) اما از همان ابتدای کار به‌طور زننده‌ای بالا و پایین می‌پرید و خودش را آدم شادی نشان می‌داد اما کافی بود نگاهی به چشم‌هایش بیندازی تا احساس کنی در میان کتاب جنایات و مکافات داستایوفسکی هستی!

اگر یک نگاهی به سخنرانی‌های سیاستمداران بزرگ دنیا کنی متوجه می‌شوی آن‌ها خیلی آرام سخنرانی خودشان را شروع می‌کنند و رفته‌رفته لحظه‌های فراموش‌نشدنی (momentum) را خلق می‌کنند.

در متنی که می‌نویسی باید این اصل را رعایت کنی. باید کاری کنی که در انتهای متن مخاطب احساس کند یک تجربه بی‌نظیر داشته است.

۳- شبیهش نباش خودش باش

در نهایت هر متنی که می‌نویسیم یا هر تبلیغی که انجام می‌دهیم برای یک دسته از افراد کاملا مشخص است. هدف این است که فقط این دسته از افراد مشخص یا به عبارت صحیح‌تر بازار هدف فقط تحت تاثیر قرار بگیرند و با متن ارتباط برقرار کنند. چطور می‌توانیم به بهترین نحو این کار را انجام دهیم؟

دقیقا برای چند ساعت هم که شده جای او زندگی کنیم و ببینیم چه مشکلاتی دارد و از چه چیزهایی لذت می‌برد. دقیقا در همین زمان است که می‌توانیم متوجه شویم چه چیزی بنویسیم که مخاطب خاصمان کاملا با آن ارتباط برقرار کند.

شاید در نگاه اول موضوع ساده‌ای به نظر برسد اما اگر به تبلیغات تلویزیونی نگاه کنی متوجه می‌شوی ۹۵٪ شرکت‌ها از این موضوع آگاهی ندارند.یک نگاهی به تبلیغ پفک فلان بینداز! خانواده که همراه فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگشان در خانه‌ای مدرن زندگی می‌کنند و پفک می‌خورند و دیوانه‌وار بالا و پایین می‌پرند یا تبلیغ ماست فلان که می‌بینیم از بچه تا پیرمرد یک سطل ماست برمی‌دارند و گوشه‌ای می‌نشینند و ماست می‌خورند و خیلی هم خوشحال هستند.

بعضی وقت‌ها این تبلیغات را که می‌بینم احساس می‌کنم بیشتر تبلیغ داروهای توهم‌زا هستند! آخر چه کسی سطل ماست را برمی‌دارد و در تراس خانه می‌نشیند، لبخند می‌زند، ماست می‌خورد و به بیرون نگاه می‌کند، دوباره می‌خندد و ماست می‌خورد؟

ممنونم که مقالات بنده رو دنبال می‌کنین
خوشحال میشم نظرات و دیدگاهاتون رو باهام به اشتراک بزارین یا اگر سوالی دارین ازم بپرسین.

دوست دار تو طاها مراغی

بخوانید:  جوهره‌ی احساس!

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0

Your Cart