چگونه با تصویرسازی ذهنی و تجسم به هدف خود برسیم؟
بهطور کلی تصویرسازی از ۴ بخش تشکیل شده است که هرکدام باعث تقویت تصاویر ذهنی و از طرفی وضوح، روشنی و شفافیت آنها میشود:

تصویرسازی ذهنی
۱- تکرار
اولین بخش تصویرسازی، تکرار و تناوب است، یعنی هر چقدر تعداد دفعاتی که تصویرسازی میکنید بیشتر باشد به همان میزان تصاویری که در ذهنتان ساخته میشود، روشنتر، واضحتر و قدرتمندتر خواهند بود. وقتی هرماه یکبار تصویرسازی کنید نتیجه کمتری میگیرید تا زمانی که هفتهای یکبار تصویرسازی کنید و مطمئنا اگر روزانه آن را انجام دهید نتایجی که میگیرید، دهها برابر بهتر و قویتر خواهد بود.
حتی اگر میتوانید در طی شبانهروز چندین بار به تصویرسازی بپردازید و با هدفتان زندگی کنید.
۲- مدت
دومین بخش تصویرسازی، مدت آن است، یعنی هرچقدر مدت تصویرسازیتان بیشتر باشد به همان میزان نتیجه بهتری میگیرید. اگر روزی یکبار تصویرسازی میکنید، اینکه ۵ دقیقه آن را انجام دهید یا ۱۵ دقیقه کاملا تفاوت دارد. هر چقدر زمان بیشتری به آن اختصاص دهید روی نتایجتان تاثیر مثبت و بیشتری میگذارد.
۳- وضوح و روشنی
سومین بخش تصویرسازی، وضوح و روشنی است، وقتی هدف جدیدی انتخاب میکنیم، تصویر و یا تجسم ما از هدف معمولا مبهم است. به همین خاطر است که میگوییم لزومی ندارد از همان ابتدا اهدافتان واضح و روشن باشد، چون در بیشتر مواقع چنین اتفاقی نمیافتد. اما باید بدانید برای اینکه هدفتان محقق شود لازم است این وضوح و روشنی را در طی مسیر به وجود بیاورید و این خودبهخود اتفاق نمیافتد بلکه وظیفه ما است که آن را به وجود آوریم و البته هر چقدر زودتر این اتفاق بیفتد زودتر هم به نتیجه خواهیم رسید.
چگونه باید وضوح و روشنی را به وجود بیاوریم؟
باید تا میتوانید راجع به هدفتان بنویسید، راجع به جزئیات آن و نتیجهای که میخواهید به دست آورید. سپس آن را مرور کنید، تصاویر مرتبط با آن را پیدا کنید و بارها و بارها به آن عکسها و جزئیات آنها توجه کنید. حتی لازم است در رابطه با اهدافتان، بارها و بارها با خودتان صحبت کنید و به خودتان بگویید که چه میخواهید، هر بار که این کار را انجام میدهید خواستهتان بیشتر در ذهن ناخودآگاهتان ثبت میشود.
وقتی یک قتلی اتفاق میافتد، در ابتدا همه چیز گنگ و مبهم است اما کارآگاهان به دنبال سرنخهایی میگردند و بعد از اینکه یافتند آنقدر آنها را دنبال میکنند که در نهایت به قاتل میرسند و تصویر واضح و روشن میشود. حالا ما به جای قاتل به دنبال مدرک و سرنخ برای اهدافمان میگردیم و هر چقدر هدف و خواستههایمان واضح و روشن باشند به همان میزان امکان دستیابی به آن افزایش مییابد.
۴- احساسات
چهارمین بخش تصویرسازی، احساسات است، این بخش مهمترین قسمت تصویرسازی است، اگر در سه قسمت قبلی عالی عمل کرده باشید یعنی توانستهاید یک تصویر واضح و روشن از خواستهتان را به وجود آورید، اما چیزی که باعث میشود به سمت هدفتان کشیده شوید و هدفتان هم به سمت شما بیاید، احساسات است، در حقیقت احساسات ما و اهدافمان را به هم پیوند میدهد.
احساسات باعث به وجود آمدن ارتعاش میشود و ارتعاش هم قانون جذب را در مورد اهدافمان فعال میکند. پس هر چقدر که تصاویر شما دارای احساس باشد و هرچقدر که این احساسات قویتر باشد به همان میزان احتمال محقق شدن اهدافتان بیشتر میشود.
نکته پایانی
تصویرسازی خلاق و مرتبط با هدف مانند کاشتن دانه سیبی در زمین است تا مدتها به دانهتان آب میدهید ولی حتی نمیدانید در چه مرحلهای است اما کمکم سر از خاک بیرون آورده و باعث شگفتی میشود، بعد از گذشت مدتی رشد کرده و به یک درخت بزرگ تبدیل میشود و در نهایت میوههای آن را مشاهده خواهید کرد. این فرایند نیاز به اطمینان و مراقبت دارد.
تصویرسازی هم همینطور است، لازم است هر روز آن را انجام دهید، بعد از مدتی نشانهی کوچکی را خواهید دید اما اگر صبور باشید و به این فرایند اطمینان کنید در نهایت میوه آن یعنی هدفتان که محقق میشود را خواهید دید.
بسیار جالب . ضمن تشکر از شما بخاطر مطلب جالبتان امیدوارم سالم و سربلند باشید
متشکرم از حضورتون. موفقتر از همیشه باشید!