اعتماد به نفس واقعی چیست؟

اعتماد به نفس واقعی هیچ ارتباطی به اتفاقات زندگی بیرونی ما ندارد. اعتماد به نفس واقعی نه فقط به خاطر آنچه انجام می‌دهیم، بلکه به خاطر اعتقاد به توانایی درونیمان برای انجام هر چه اراده کنیم، شکل می‌گیرد. و اما معنی و مفهوم جملات بالا چیست؟

با ما باشید؛ به طور کامل توضیح و روشن می‌سازیم اعتماد به نفس چیست و چگونه می‌توان آن را افزایش داد..

 

آیا انسان‌هایی که اعتماد به نفس بالایی دارند این قدرت را از بدو تولد با خود داشته‌اند یا اینکه به صورت اکتسابی از محیط و یا آموزش از دیگران یا خود آموزی فراگرفته اند؟ انسان و حیوانات در بدو تولد همگی به یک گونه به دنیا می‌آیند و حیوان، حیوان می‌شود با غرایض خود بزرگ می‌شود ولی انسان، انسان نمی‌شود بلکه باید انسان شدن را بیاموزد در اثر پرورش درست یا غلط تا هشت سالگی شخصیت او شکل می‌گیرد و در صورتی که درست تربیت شود انسانی کامل شده و اعتماد به نفس و عزت نفس نیز به عنوان صفتی از صفت‌های یک انسان با شخصیت سالم در او شکل می‌گیرد ولی در صورت تربیت غلط اعتماد به نفس کودک انسانی یا شکل نمی‌گیرد و یا به صورتی ضعیف در کودک انسانی خود را نشان می‌دهد.

اعتماد به نفس با هفت موضوع اطمینان، امنیت، آرامش، امیدوار بودن، خوش بین بودن، مثبت بودن و پشتکار داشتن گره می‌خورد که در ۱۴ ماه اول زندگی کودک انسانی پایه‌هایش ریخته می‌شود. پدر و مادر‌ها باید بدانند که اعتماد به نفس در کودک بر اثر عوامل زیر به وجود می‌آید: کودک تولد راحتی داشته باشد؛ پدر و مادر بلافاصله نیازهای کودک را فراهم کنند؛ کودک را نوازش کنند؛ کودک حداقل هشت ماه در آغوش مادر شیر بخورد؛ کودک در خانه‌ای بزرگ شود که در آن محبت باشد و دشمنی و جنگ قدرت نباشد؛ تربیت توسط یک نفر انجام پذیرد نه افراد مختلف.

ولی اگر شرایط گفته شده تا چهارده ماهگی کودک رعایت نشود اعتماد به نفس کودک به شدت کاهش یافته و رشد نمی‌کند و در بزرگسالی برای انجام امورات زندگی و هدف‌گذاری و هدف‌یابی دچار مشکل می‌شود. به هر حال راهکار‌هایی وجود دارد که به کمک آنها انسان بالغ می‌تواند آسیب‌های دوران کودکی خود را بهبود داده و به انسانی با اعتماد به نفس کامل دست یابد.

 

اعتماد به نفسی که عموم مردم در مورد آن صحبت می‌کنند چیست؟

بیشتر مردم فکر می‌کنند که اعتماد به نفس یعنی به توانایی‌های خود برای انجام کارهای خاصی ایمان داشته باشند مانند اینکه کسی هنرمند باشد یک نفر نوازنده‌ای ماهر یا فردی نقاش، استاد دانشگاه یا مربی کودکان استثنایی و این فرد در حرفه خود کاملا موفق و خبره باشد. آیا این فرد به حکم داشتن این مهارت خاص اعتماد به نفس بالایی دارد؟ اگر چنین باشد برای اینکه انسانی اعتماد به نفس بالایی داشته باشد مجبور است اولا کار خود را به نحو احسن انجام دهد و در ثانی مهارت‌های بسیار زیادی را فرا بگیرد تا اعتماد به نفس بالایی داشته باشد ولی در زندگی مهارت‌های بسیار زیادی وجود دارد و انسان فقط تعداد محدودی از آنها را فرا می‌گیرد پس کسی که اعتماد به نفس او به انجام مهارت‌های او برمی‌گردد و وابسته به مهارت‌های خود، خود را دوست دارد فقط در زمان کمی که مشغول انجام آن فعالیت خاص است احساس اعتماد به نفس می‌کند.

معنی جمله بالا دقیقا یعنی یک معلم خیلی خوب فقط زمانی نسبت به خودش حس خوبی دارد که در حال تدریس است البته اگر از تدریس آن روز خودش راضی باشد، یک جراح قوی و ماهر و مشهور نیز همین طور، اگر کسی از نقاشی یک نقاش بزرگ ایراد بگیرد دنیا بر سرش آوار می‌شود و هزاران مثال مثل این.

اینگونه می‌شود که انسان‌ها برای اکتساب همان حس خوب یا اعتماد به نفس اسیر مهارت خود می‌شوند و متوجه می‌شوند زمانی می‌توانند اعتماد به نفس داشته باشند که در حال انجام  مهارت یا وابستگی خود هستند به همین دلیل برخی افراد معتاد به کار و فعالیت مورد علاقه خود نجات دیگران عشق‌ورزی یا شغل و وظیفه خود هستند و به این ترتیب با این کار احساس خوبی به آنها دست می‌دهد ولی در حالت کلی تعادل زندگی آنها به هم می‌خورد.

 

پس اعتماد به نفس واقعی چیست؟

اعتماد به نفس نیرویی است که باید فراتر از دانسته‌ها، مهارت‌ها و اعمال ما باشد. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که دوست دارید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید؟ آیا منتظرید وقتی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردید کارهای خاصی انجام دهید؟ آیا کارهایتان یا آرزوهایتان را تا زمانی که احساس خوبی نسبت به خود پیدا کنید به تعویق می‌اندازید؟ آیا در گوشه‌ای نشسته و منتظر معجزه هستید که اعتماد به نفستان قوت یابد و فوران کند؟

در این جا می‌خواهم به شما نشان دهم که چطور می‌توانید این منبع سرشار از اعتماد به نفس را در خودتان بیابید و سپس قادر باشید هر آنچه را که در آرزویش بودید انجام دهید و همان کسی شوید که دوست دارید و به اعتماد به نفس به دید دیگری بنگرید، شاید همین فردا تغیرات زندگی خود را آغاز کردید. امید دارم امروز معنای حقیقی اعتماد به نفس را بدانید. از کارهایی که ناخودآگاه انجام می‌دادید و ممکن بود باعث کاهش اعتماد به نفستان شود آگاه شده و یاد بگیرید چگونه بر این عادات غلبه کنید و اصولی که باعث ایجاد اعتماد به نفس بیشتر در زندگیتان می‌شود را بیابید.

 

بخوانید:  با پول خود چه کار کنیم؟

آیا تا به حال حس کرده‌اید که یک شیاد هستید؟

در روانشناسی تجربه موفقیتی را که در بیرون کسب کرده‌ایم ولی در درون لیاقت آن را نداریم پدیده شیادی می‌نامند. این پدیده به این معنی است که مهم نیست چه کاری انجام می‌دهیم ولی احساس می‌کنیم تقلب کرده‌ایم، حتی حق کس دیگری را پایمال کرده‌ایم!

در زندگی شخصی، دو بار این حس به خود من دست داده است. یک بار وقتی که با رتبه عالی در دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد دانش تهران قبول شدم و حس می‌کردم همکلاسی‌های با سوادتر از من پشت کنکور مانده‌اند؛ و ‌بار دیگر وقتی استخدام شدم و فکر می‌کردم نیازمندتر از من کس دیگری به این شغل بوده و در هر حالت حس می‌کردم لایق موقعیت مکتسبه نیستم.

با خود فکر می‌کردم اگر از اول شروع کنم باز هم با این رتبه قبول می‌شوم یا باز هم در آزمون استخدامی رتبه می‌آورم و این یعنی اعتماد به نفس کافی نداشته‌ام. ولی اکنون به خود می‌گویم بله اگر مسیر را هزار بار هم همین‌گونه و درست انتخاب کنم حتما قبول خواهم شد و لایق موقعیت به دست آمده بوده‌ام.

این همان حس شیادی است در حالی که در محیط به موقعیتی دست یافته‌ایم که ظاهرا باید به ما اعتماد به نفس بدهد اصلا در درونمان چنین احساسی نداریم.

در زندگی کارهای بسیار زیادی هست که می‌توانیم انجام دهیم و توانایی‌های زیادی هست که می‌توانیم کسب کنیم مانند پزشکی خوب بودن، هنرمند خوب، پدر خوب، یا ورزشکار عالی، ولی اگر اعتماد به نفس خود را بر مبنای آن توانایی قرار دهیم هرگز اعتماد به نفس بالایی نخواهیم داشت، چون با تغییر جایگاه و انجام کار جدید استرس داشته و اعتماد به نفس انجام کار دیگر را تجربه نخواهیم کرد. پس مهم نیست در زندگی به چه موقعیت‌هایی می‌رسیم یا چه موقعیت‌هایی کسب می‌کنیم، چقدر پولداریم و غیره. اگر در درونمان اعتماد به نفس واقعی نداشته باشیم این موقعیت‌های بیرونی هیچ ارزشی نخواهد داشت و اکتساب هر موقعیتی بیشتر به ما حس شیادی القا خواهد کرد تا اعتماد به نفس. مانند بادکنکی باد کرده می‌مانیم که با هر شی نوک‌تیز بی‌ارزشی از هم متلاشی خواهیم شد.

 

پس این اعتماد به نفس واقعی چیست؟ و کجاست؟ و چگونه  و کجا باید آنرا تقویت کنیم؟!

اعتماد به نفس واقعی هیچ ارتبلاطی به اتفاقات زندگی بیرونی ما ندارد. اعتماد به نفس واقعی نه فقط به خاطر آنچه انجام می‌دهیم، بلکه به خاطر اعتقاد به توانایی درونیمان برای انجام هر چه اراده کنیم، شکل می‌گیرد.

اما چگونه؟ آیا من خودم اعتماد به نفس کاملی دارم؟ اکثر دوستانم به من می‌گویند اعتماد به نفس بالایی دارم، ولی خودم می‌گویم نه چنین نیست، من نیز در حال مطالعه در مورد اعتماد به نفس و افزایش روز به روز آن هستم، اعتماد به نفس هر روز بیشتر می‌شود و انسان فقط باید باور کند که می‌تواند هر روز بهتر از دیروز باشد. سر چشمه اعتماد به نفس واقعی در درون خود ماست، نه در دنیای بیرون، و از یک تعهد درونی که با خودمان عقد کرده‌ایم ریشه می‌گیرد، تعهد به اینکه هر چه اراده کنیم  و انجام آنرا در زندگی ضروری تشخیص دهیم انجام خواهیم داد، پس با اعتماد به خودمان به وجود می‌آید نه با اعتماد به نتیجه کاری که انجام می‌دهیم و معلوم نیست نتیجه مطلوب به دست آید یا نه.

اعتماد به نفس یعنی به روانمان به عنوان یک روان سالم یا جویای سلامتی اعتقاد داریم و خودمان را با عیب‌ها و حسن‌هایمان پذیرفته ولی درصدد سلامت روان خود هستیم و مهم نیست در زندگی با چه اتفاقاتی روبرو می‌شویم بلکه می‌دانیم قطعا از عهده انجام آن برخواهیم آمد و تلاش خود را خواهیم کرد و به خودمان به عنوان یک شخص ایمان داریم پس دیگر اینکه با چه مشکلات و مسائلی روبرو شویم مهم نیست بلکه مهم تلاش برای انجام آن کار است، و ممکن است نتیجه مطلوب از آن کار به دست بیاوریم یا نه.

پس اعتماد به نفس به خاطر یک دکتر یا مهندس پولدار بودن نیست، بلکه توانایی ما برای اقدام کردن به کارهای ریز و درشت و مواجه با شرایط متفاوت و تلاش برای انجام دادن امور است حال این کار عالی انجام شد یا نشد هیچ خللی بر روان ما وارد نشود و وقتی کاری درست انجام نشد تلاش در جهت بهبود شرایط است نه اینکه حتما تمام کارها بر وفق مراد انجام گیرد.

با ربط دادن اعتماد به نفس به پاسخ‌های دریافتی خود از دنیای اطراف و تلاش خودمان برای به دست آوردن اهداف و رویاهایمان در صورت دریافت یک پاسخ غیر منتظره تمامی هویت خود را از دست داده و تبدیل به یک انسان بدون اعتماد به نفس می‌شویم. پس به تنها چیزی که باید ایمان داشته باشیم این است که من می‌توانم روی تعهدی که به خودم دارم حساب کنم، نسبت به رویاهایم صادق باشم و برای انجام دادن امورات مختلف اراده کافی را داشته و مطالعات و اقدامات لازم را انجام می‌دهم و تنها چیزی که ایمان دارم همین تعهد و اراده برای شروع هر کاری خارج از حرفه و تخصص خودم می‌باشد.

در این میان امکان دارد به نتیجه مطلوب برسم یا نتیجه آنگونه که مد نظر ما می‌باشد اتفاق نیفتد بنابراین به جای کاری که انجام داده‌ام هویت خودم را مبنای اعتماد به نفس خود قرار می‌دهم، و این نیرویی که در خود ایجاد کرده‌ام با هیچ کس و هیچ شرایطی در آن خللی وارد نمی‌کنم.

منشا اصلی اعتماد به نفس دانستن یک حقیقت بسیار کوچک است؛ من آنقدر مصمم هستم که هر کاری برای رسیدن به مقصدم انجام دهم، حال ممکن است به مقصد برسم یا به مقصد نرسم و قرار نیست تمامی توانایی‌های عالم را داشته باشم، مثلا هم پزشک باشم، هم یک نویسنده ماهر و هم یک نقاش زبردست، بلکه من، من هستم با توانایی‌ها و آرزوهای خودم، ممکن است در زندگی شکست بخورم، ممکن است زندگی زناشوییم منتهی به طلاق بشود، در آزمون کنکور موفق نشوم، و یا هزاران اتفاق خوب و بد دیگر؛ ولی من برای رسیدن به آرزوهایم توان برداشتن اولین قدم را دارم و این اولین قدم یعنی داشتن اعتماد به نفس حال شد شد، نشد نشد!

لطفا به این سوال فکر کنید: اگر از شما بخواهم کاری انجام دهید اولین واکنشتان چه خواهد بود؟ البته اصلا مهم نیست این کار چه پیامد‌هایی دارد، اگر اولین واکنش شما این باشد که وای به خودم اعتماد ندارم که بتوانم این کار را انجام بدهم یا نه و یا به خود بگویید نمی‌دانم بتوانم چنین کاری انجام دهم چه این کار شامل اموری باشد که قبلا انجام داده‌اید یا انجام نداده‌اید شما در حال تخریب خودتان و متوقف کردن رویا هایتان هستید.

لطفا خودمان را تخریب نکنیم و به رو یاهایمان اعتماد کنیم. ولی چگونه می‌توان این کار را انجام داد، چگونه می‌توان از تخریب خود دست برداشته و به رویاهای خود اعتماد کنیم؟ آیا همین حالا رویایی در سر دارید رویای بسیار مهمی که دوست دارید انجامش دهید اما کاملا به خودتان اعتماد ندارید که اگر آنرا شروع کنید دقیقا چه کاری باید بکنید؟ آیا تا آخر می‌توانید پیش بروید یا نه امروز و فردا می‌کنید و سپس کار را رها می‌کنید؟ یاد تمام ماجراجویی‌هایی می‌افتید که قبلا شروع کرده و رها کرده‌اید؟ یاد تمام عدم موفقیت‌هایتان در زندگی می‌افتید؟ لحظه‌ای که در محقق کردن روهایتان وقفه ایجاد می‌کنید، همان لحظه‌ای است که به اعتماد به نفستان ضربه می‌زنید. دقیقا همان لحظه‌ای که به خودتان اعتماد ندارید، لحظه مرگ اعتماد به نفس شماست..

وقتی به مغزتان می‌گویید، فکر نکنم بتوانم چنین کاری انجام دهم، پردازش مغز دقیقا چنین است، برای یادگیری، مطالعه، پیگیری و انجام این کار به خودم اعتماد ندارم. و این دقیقا آغاز توقف کار و پایان اعتماد به نفس هر شخصی است. هر چه بیشتر به اراده و تعهد خود به انجام فعالیت‌های جدید اعتماد کنید، اعتماد به نفس بیشتری تجربه خواهید کرد. اعتماد به نفس دقیقا به این معنی است که برای به عقب راندن ترس و تسلیم نشدن در برابر آن به خودتان اعتماد کنید نه اینکه از همان اول مطمئن شوید که چه کاری باید انجام دهید بلکه فقط و فقط غلبه بر ترس اولیه برای شروع کار یعنی دقیقا شروع و رشد اعتماد به نفس.

مطمئنا داستان‌های زیادی در مورد کسانی که زندگی خود را از صفر شروع کرده و به طرز شگفت‌انگیزی موفق شده‌اند شنیده‌اید. مثلا مردی که کار خود را از فروش مرغ سوخاری در یک شهر کوچک شروع کرد، نمایندگی آنرا گرفت و بعد‌ها میلیاردر شد. با خود اندیشیده‌اید که او چه شانسی داشته یا موقعیتش را داشته ولی تا کنون با خود فکر کرده‌اید این انسان چند بار مرتکب اشتباه شده است؟ چند بار زمین خورده و دوباره بلند شده است؟

پس این مرد میلیاردر چه نیرویی دارد که ما نداریم؟ او برای ادامه راه، به خود اعتماد داشت و برایش مهم نبود چه اتقاقی برایش می‌افتد.

این مرد از آزمون و خطا نمی‌ترسید، مطمئن نبود روشی که در پیش گرفته است حتما یک روش موفق است و یا در مرحله بعدی چه کاری بایست انجام دهد ولی این مرد و مرد و زن‌هایی مانند او از یک چیز مطمئن هستند و آن اصل عدم توقف است. آن‌ها می‌دانند که نباید توقف کنند و نمی‌خواهند توقف کنند حتی وقتی که اشتباهی مرتکب می‌شوند تا زمانی که به موفقیت نهایی دست یابند.

اگر از آن دسته افرادی هستید که دوست ندارید ناموفق به نظر برسید، باید به شما بگویم که برای رسیدن به اعتماد به نفس واقعی راه زیادی در پیش دارید زیرا با این اعتقاد که همه چیز خوب پیش می‌رود و در مسیری که انتخاب کرده‌اید مانعی به وجود نخواهد آمد، راه به جایی نخواهید برد؛ بلکه در شروع کار بایستی هر احتمالی را در نظر بگیرید و یقین داشته باشید با هر پیشامدی مسیر خود را ادامه خواهید داد تا نتیجه مطلوب را به دست آورید. شاید در وسط راه مجبور به تغیر هدف شوید ولی در هر صورتی مهم تلاشی است که انجام می‌دهید و  کار خود را شروع می‌کنید.

خود من مثال کاملی از این اصل هستم! در شرایط بد مالی خودم، مغازه کوچکی برای خودم با تشویق دو دوست صمیمی برای غلبه بر مشکلات مالی باز کردم. ابتدا نه سرمایه درست و حسابی داشتم و نه اطلاعات کافی؛ با وجودی که از دید بقیه فرد موفقی به نظر می‌رسیدم، فقط در حال مبارزه بودم، در حال آموزش خرید و فروش؛ در حالی که هیچ‌سر رشته‌ای از خرید و فروش نداشتم و در مغازه مانتوفروشی داشتم دست و پا می‌زدم. حتی تخفیف ندادن و پول گرفتن از مشتری را هم بلد نبودم تا جایی که گاهی جنس را ارزان‌تر از آنچه خودم خریده بودم از من خریداری می‌کردند و من گیج و منگ مشتری را نگاه می‌کردم! مقداری جنس به درد نخور خریده بودم که بر روی دست خودم مانده بود. هدف نهایی من داشتن یک مانتوسرا در بهترین منطقه شهر بود، در حالی که با آزمون و خطا مسیر عوض کرده و الان در یک محله قدیمی یک مغازه لباس فروشی دارم و گاهی حتی وسایل کادویی هم می‌فروشم و هدفم داشتن یک فروشگاه بزرگ در وسط شهر است نه یک مانتو سرا.

و اکنون نیز از دید مردم من فرد موفقی به نظر می‌رسم که مسیر خود را انتخاب کرده‌ام ولی هنوز همه کارهایم را با آزمون و خطا پیش می‌برم و هنوز در خرید جنس گاهی اشتباه می‌کنم و گاهی به بیراهه می‌روم و خیلی جاها از دوستانم کمک می‌گیرم و انتخاب‌هایم را عوض می‌کنم ولی در هر صورت به راهی که انتخاب کرده‌ام گاهی با ایمان کامل و گاهی با تردید و ترس ادامه می‌دهم.

اینجا یک سوال پیش می‌آید وقتی در زندگی اتفاقات خاصی پیش می‌آید که با پیش داوری‌های ما همخوانی ندارد چگونه اعتماد به نفس خود را از دست ندهیم و مسیر انتخابی را ادامه دهیم؟ دقیقا موضوع اعتماد به نفس همین جا مفهوم پیدا می‌کند اینجاست که می‌فهمیم ما به تلاشمان و مسیری که انتخاب کرده‌ایم ایمان داریم که از درون خودمان نشات می‌گیرد و می‌دانیم اگر به تلاشمان در مسیر انتخابی ادامه دهیم حتما به نتیجه مطلوب خواهیم رسید.

قبول کنید که شما هم قبل از شروع هر کاری تا زمانی که خود را متخصص بدانید یا تا زمانی که اعتماد به نفس ظاهر شود صبر می‌کنید ولی من به شما می‌گویم بیشتر از این صبر نکنید و منتظر یک معجزه ننشینید، تنها راه رسیدن به هدف این است که تا مدتی عاقلانه عمل نکنید و ناشیانه اشتباه کنید! بی شک اشتباهات فراوان و آشکاری خواهید کرد ولی اگر به خودتان فرصت کافی بدهید مطمئن باشید هر روز بهتر از دیروزتان خواهید شد.

این جملات را به خاطر بسپارید:

تا زمانی که یک پزشک خطا کار نباشید، یک پزشک حاذق نخواهید شد.

تا زمانی که یک نویسنده مزخرف نباشید، یک نویسنده موفق نمی‌شوید.

تا زمانی که یک هنرپیشه ناشی نباشید، یک هنر پیشه ماهر نخواهید بود.

حال این جمله را در مورد آرزوهای خود مدام تکرار کنید و به جای شغل یا هدف مورد نظر، هدف خودتان را جایگزین کنید. ببینید چقدر خود را به هدف خود نزدیک می‌بینید.

می‌دانم همین حالا رویا‌هایی دارید، شاید می‌خواهید کاری برای خودتان شروع کنید؛ به دانشگاه رفته و رشته جدیدی بخوانید، یک زبان خارجی یاد بگیرید، شعله‌ور شدن این اشتیاق را در خودتان حس می‌کنید ولی کاری برای آن انجام نمی‌دهید؛ ولی چرا؟ چون ذهنتان با این بهانه‌ها پر شده است و به شما پاسخ‌های تکراری همیشگی را می‌دهد:

نمی‌دانم چطور چنین کاری را انجام دهم..

از کجا چنین کاری را شروع کنم..

در این سن و سال مردم چه می‌گویند..

هنوز وقتش نرسیده است..

هنوز پول کافی ندارم..

به موقع انجام می‌دهم..

و بدترین و البته واقعی‌ترین علت: هنوز برای انجام این چنین کاری اعتماد به نفس کافی ندارم..

 

بخوانید:  NLP چیست؟

بیشتر مردمی که می‌شناسم و حتی خودمان تا وقتی نسبت به انجام کاری اعتماد به نفس کافی نداشته باشیم آن را شروع نمی‌کنیم و به دنبال آن نمی‌رویم. این اشتباه محض است اگر بخواهید برای رسیدن به اعتماد به نفس برای انجام کاری یا دنبال کردن رویاهایتان صبر کنید. مطمئن باشید تا ابد منتظر خواهید ماند! اگر شروع به تایپ نکنید، هرگز نویسنده نخواهید شد؛ اگر سی‌دی آموزشی زبان را روی کامپیوترتان نصب و شروع به تمیرین نکنید، زبان نخواهید آموخت؛ اگر تیغ جراحی به دست نگیرید، هرگز و هرگز یک جراح نامی نخواهید شد؛ آشپزی و خیاطی و نقاشی و هر هدف دیگر شما هم دقیقا همین‌گونه است. پس از همین امروز شروع کنید!

بسیاری از ما فکر می‌کنیم روزی یک معجزه رخ خواهد داد و نیرویی ما را از خانه به بیرون هدایت خواهد کرد تا کار یا رابطه خود را تغییر دهیم. منتظر یک اتفاق عجیب و غریب هستیم تا راهی یا گشایشی فراهم شود و ما را به آرزو یا هدفمان برساند. حتی گاهی برای یک صحبت کردن ساده با رییس واحدمان در مورد جابجایی میز کارمان منتظر یک موقعیت مناسب هستیم؛ چه رسد به تغییرات بزرگ در زندگی! هر چه بیشتر منتظر مانده و برای دنبال کردن آرزوهایمان صبر کنیم، اعتماد به نفس کمتری خواهیم داشت و ترس نرسیدن به آرزوهایمان بیشتر خواهد شد.

با پیش گرفتن چنین روشی بدون اینکه متوجه باشید خود و اعتماد به نفس خود را از بین خواهید برد هر چه برای انجام خواسته‌های واقعی تان، چه شخصی و چه شغلی امروز و فردا کنید، بی تحرک‌تر می‌شوید و هر چه بی تحرک‌تر شوید، بیشتر از ترس بر جای خود میخکوب شده و اعتماد به نفس بیشتری را از دست خواهید داد. در این بین علاقه‌ به خود را نیز از دست خواهید داد و کمتر خود را دوست خواهید داشت.

آیا خودتان را دوست دارید؟ یا خودتان را به طور مشروط دوست دارید؟ نتیجه‌ی دیگرِ امروز و فردا کردن این است که با گفتنِ فقط وقتی احساس خوبی نسبت به خودم خواهم داشت که ………. را انجام دهم! یعنی خود را مشروط دوست داشتن؛ و تا زمانی این حس را داشته باشید، احساس اعتماد به نفس و خوب بودنی که در جستجویش بودید را به تاخیر می‌اندازید.

خودتان جای خالی را پر کنید و ببینید چقدر خود را مشروط دوست دارید:

فقط وقتی خودم را دوست خواهم داشت که ………….. انجام دهم.

فقط وقتی خود را دوست خواهم داشت که …………… اتفاق برایم بیفتد.

فقط وقتی خود را دوست خواهم داشت که …………… عاشق شوم.

فقط وقتی خود را دوست خواهم داشت که …………… وزن کم کنم.

این "فقط وقتی‌ها" همان چیزهایی است که امیدوارید در آینده اتفاق بیفتد. یک لولوی مکار در درون شما مدام این جملات را تکرار می‌کند و این تکرار باعث ایجاد باوری در شما می‌شود که اعتماد به نفس شما را کاهش داده و حس مثبت به خوتان را کاملا از بین می‌برد.

به بیان دیگر من احساس خوبی نسبت به خودم خواهم داشت، احساس اعتماد به نفس خواهم داشت، خودم را دوست خواهم داشت فقط وقتی که این شرایط برآورده شود و تا آن زمان قرار نیست احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم! اشکالی ندارد وقتی به موفقیتی رسیدیم احساس خوبی داشته باشیم، اشکال در اینجاست که تا زمانی که به آن موفقیت نرسیده‌ایم اعتماد به نفس خود را از دست بدهیم. عزت نفس یکی از طبیعی‌ترین محصولات فرعی موفقیت است و موفقیت و اعتماد به نفس لازم و ملزوم همدیگر هستند.

 

بخوانید:  راز قانون جذب در روابط (عشق)

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0

Your Cart